بسم الله الرحمن الرحیم
بنام خدا،بنام همان خدایی که دل بنده اش را نمیشکند.بنام همان خدایی که معنی عشق را به مایاد داد.بنام همان خدایی که عشق را در وجود بنده اش قرار داد،که ای کاش قرار نمیداد.
من حسین هستم...
ترم 5 دانشگاه شریف بودم.جز درس و کار به چیزی دیگری فکر نمیکردم.زندگیم شده بود کار و درسهایم،مثل یک ربات بی حس و خشک زندگی میکردم.تا اینکه تو همان سال یک مسابقه طراحی رباتیک گذاشتند.منم چون طراحی نرم افزارم خوب بود،از رشته های دیگر برای همکاری باآنها دعوت شده بودم.تا اینکه بالاخره برای عضو یک گروه شدم.گروه 5 نفری داشتیم.3 پسر و 2 دختر...
چندماهی تو این پروژه کار کردیم،متوجه شدم که